اشراف حسینیاشراف حسینی خاندانی از سادات حسینی حاکم بر مدینه منوره از قرن چهارم تا پایان قرن یازدهم ق، میباشد. فهرست مندرجات۲ - معنای شریف ۳ - تشکیل حکمرانی اشراف حسینی ۳.۱ - نخستین حاکم اشراف حسینی ۳.۲ - حکمرانی ابو هاشم ۴ - شاخههای حکومت اشراف حسینی ۴.۱ - آل مهنا ۴.۲ - آل سبیع ۴.۳ - آل طفیل ۴.۴ - آل جماز ۴.۵ - آل عطیه ۴.۶ - آل زیان ۴.۷ - آل نعیر ۴.۸ - آل هدف ۵ - مذهب اشراف مدینه ۵.۱ - استواری در باورهای دینی ۵.۲ - جریان ضد شیعی دولت ایوبی ۵.۳ - برخورد عثمانیها با شیعیان ۶ - روابط اشراف با دولتهای همسایه ۶.۱ - روابط اشراف با فاطمیان ۶.۲ - حکمرانی مدینه ۶.۳ - روابط اشراف با عباسیان ۶.۴ - روابط با ایوبیان ۶.۵ - پیامد سفر حاکمان ایوبی ۶.۶ - عوامل روابط اشراف حسینی با ایوبیان ۶.۷ - روابط اشراف با ممالیک ۶.۸ - قضاوت در مدینه ۶.۹ - روابط اشراف با عثمانی ۶.۱۰ - نقشه حکمرانان عثمانی برای حرمین ۶.۱۱ - لعن شیعیان در مدینه ۶.۱۲ - ظهور آل سعود در مدینه ۶.۱۳ - محدودیت ارتباط اشراف با شیعیان ۶.۱۴ - تاثیر مهاجرت اشراف به ایران ۷ - کارنامه اشراف حسینی ۷.۱ - مشکلات اشراف حسینی ۷.۲ - عدالتپیشگی عطیه ۷.۳ - تعامل اشراف حسنی با اشراف حسینی ۷.۴ - درگیری میان اشراف حسینی ۷.۵ - سایر مشکلات اشراف ۷.۶ - خدمات اشراف به مدینه ۷.۷ - دانشمندان اشراف ۷.۸ - مدفن حاکمان اشراف ۷.۹ - بقاء اشراف حسینی در مدینه ۸ - فهرست منابع ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - سیر حکومت اشراف حسینیاشراف حسینی از نسل امام حسین علیهالسّلام از خاندان حکومتگر مدینه بودند که حکمرانیشان بر این شهر، از نیمه دوم سده چهارم ق. تا اواخر سده یازدهم ق. ادامه یافت. حکومت بلند مدت آنان در آغاز زیر نفوذ فاطمیان مصر (۳۵۸ـ۵۶۷ق.) شکل گرفت و همزمان عباسیان (۱۳۲ـ۶۵۶ق.)، سپس ایوبیان (۵۶۷ـ۶۴۸ق.)، ممالیک (۶۴۸ـ۹۲۳ق.) و بعدها با تسلط عثمانیها بر مصر و شام به سال ۹۲۳ق. حکومت این دسته از اشراف، زیر تاثیر و تابع حکومت این دولت قرار گرفت و تا اواخرسده یازدهم ق. که به فرمان دولت عثمانی مدینه زیر نظر حکمرانی مکه درآمد، تداوم یافت. [۱]
عارف عبدالغنی، تاریخ امراء المدینه، ص۱۳۴.
[۲]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۳۵-۱۹۴.
۲ - معنای شریفاشراف جمع شریف به معنی برتر، والا نسب و بلند مرتبه است. این لقب از نیمه دوم سده چهارم ق. به بعد از سوی فاطمیان مصر به نسل حسنین علیهمالسّلام به منزله حاکمان حرمین شریفین، پس از آن که اشراف به نام آنان در حرمین خطبه خواندند، به گونه رسمی به کار رفت [۴]
احمد السباعی، تاریخ مکه، ص۲۷۴.
[۵]
احمد زکی یمانی، موسوعة مکة المکرمه، ج۲، ص۵۸۸.
و در دورههای بعد نهادینه گشت و در نامهنگاریها و اسناد دولتهایی همانند ممالیک و عثمانی آورده میشد. این بدان معنا نیست که تنها به حاکمان حرمین شریفین از نسل حسنین علیهمالسّلام اشراف گفته میشد؛ بلکه دیگر افراد منتسب به این خاندان نیز شریف نامیده میشدند.۳ - تشکیل حکمرانی اشراف حسینیمدینه تا اواسط سده سوم ق. همانند مکه به ترتیب از سوی دولتهای امویان و عباسیان و بیشتر به دست وابستگان این سلسلهها، اداره میشد. سپس بحرانی بر آن منطقه حاکم شد که از رقابتهای فاطمیان و عباسیان برای نفوذ بر حرمین شریفین اثر میپذیرفت. سرانجام با حمایتهای فاطمیان، حکمرانی اشراف حسینی بر مدینه شکل گرفت. البته پیش از آغاز حکومت آنان، برخی از سادات حسنی مانند اسماعیل بن یوسف بنی اخیضر/ اخضر مدتی کوتاه به حکمرانی مدینه دست یافتند. [۶]
احمد بن یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۹۸.
[۸]
المسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۹۴.
۳.۱ - نخستین حاکم اشراف حسینیزمان دقیق تاسیس حکمرانی اشراف حسینی و چگونگی آن چندان روشن نیست. اما از حدود سال ۳۸۱ق. تا اواخر سده یازدهم ق. پیوسته سادات حسینی حکومت مدینه را در دست داشتند. درباره این که چه کسی از نسل امام حسین علیهالسّلام نخستینبار به حکمرانی مدینه دست یافت، اختلاف نظر است. برخی این شخص را طاهر/ ظاهر بن محمد/ مسلم بن عبیدالله بن طاهر بن یحیی بن حسن بن جعفر بن عبیدالله الاعرج بن حسین اصغر بن علی بن الحسین علیهالسّلام دانستهاند. جد اعلای او از مدینه نزد حاکم مصر اخشید محمد بن طغج (۳۲۳ـ۳۳۴ق.) رفت و او اقطاعی به حسن بخشید و وی در مصر ماندگار شد. هنگامی که فاطمیان بر مصر تسلط یافتند، خلیفه فاطمی المعز، دختر مسلم بن عبیدالله را برای پسرش، خواستگاری کرد که با پاسخ منفی مسلم روبهرو شد. در پی آن مسلم زندانی شد. [۱۱]
ابن عنبة، عمدة الطالب، ص۳۳۵.
۳.۲ - حکمرانی ابو هاشمدر گزارشی دیگر، از مرگ مسلم در زندان و فرار فرزندش طاهر و حکمرانی او سخن گفته شده است. [۱۳]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۳۸-۱۳۹.
با درگذشت طاهر (۳۸۱ق.) فرزندش حسن به حکمرانی مدینه رسید. اما عموزادگان پدرش، از تبار ابو احمد قاسم بن عبیدالله بن طاهر بن یحیی، با چیرگی بر حسن، به حکمرانی مدینه دست یافتند. نخستین حکمران از این خاندان، ابوهاشم داود بن قاسم بود. پس از او حکمرانی مدینه در نسل وی ادامه یافت و بدینترتیب، مدینه منوره از حدود اواخر سده چهارم ق. شاهد حکومت خاندانهایی از نسل امام حسین علیهالسّلام بود که در تاریخ با عنوان اشراف حسینی شناخته میشوند. اشراف حسینی در گذر زمان، در حکومت بلندمدت خود، مانند اشراف حسنی مکه به شاخههای گوناگون قسمت شدند.۴ - شاخههای حکومت اشراف حسینی۴.۱ - آل مهناآنان فرزندان ابو عماره حمزه مشهور به مهنا اکبر بن داود بن احمد بن قاسم از نسل امام سجاد علیهالسّلام هستند. به سال ۴۰۱ق. داود بن قاسم خود را به فاطمیان نزدیک کرد و با حمایت آنان حکومت مدینه را به دست آورد. پس از حکمرانی کوتاه مدت وی در حدود یک سال، فرزندانش هانی (سلیمان) و مهنا (حمزه) به حکمرانی آن شهر رسیدند. [۱۹]
عارف عبدالغنی، تاریخ امراء المدینه، ص۲۳۴.
پس از حمزه، پسرش شهاب الدین حسین حدود ۴۰ سال از ۴۲۸ تا ۴۶۹ق. حکمران مدینه بود. [۲۰]
ابن عنبة، عمدة الطالب، ص۳۳۷.
در سال ۴۶۹ق. حسین بن مهنا به سبب بستن مالیات بر زائران مرقد نبوی، با قیام محیط علوی روبهرو شد و از مدینه گریخت. پس از مدتی کوتاه، دیگر بار فرزندان مهنا حکمرانی مدینه را در دست گرفتند. [۲۲]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۶۶-۱۶۷.
برخی حسین بن مهنا را نخستین حکمران مدینه از اشراف حسینی دانستهاند. مهنا الاعرج (م. ۵۵۸ق.) فرزند او نیز حکمرانی مدینه را در دست داشته است. در دوره حکمرانی آل مهنا، ابوالفتح (م. ۴۳۰ق.) از اشراف حسنی مکه به فرمان الحاکم بالله فاطمی با چیرگی بر آنان به سال ۳۹۰ق. مدتی حکمرانی مدینه را در دست داشتکه جزئیات آن روشن نیست. آل سبیع، آل جماز (جمامزه)، [۲۸]
شمس الدین السخاوی، تاریخ المدینه، ص۲۲۸.
[۲۹]
ابن عنبة، عمدة الطالب، ص۳۳۸.
آل عطیه، آل طفیل، آل زیان و آل نعیر از زیرشاخههای آل مهنا هستند که با هویتی متمایز از آل مهنا در دورههایی حکمرانی مدینه را بر عهده داشتند.۴.۲ - آل سبیعبدانان سبیعیه و سبعه نیز گفته میشود. آنان از شاخههای اشراف حسینی، فرزندان سبیع بن مهنا الاکبر بن داود، حکمران مدینه هستند. وی دو پسر به نامهای مهنا و عماره بر جای نهاد [۳۱]
احمد زکی یمانی، موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۳۹.
و کسانی از نسل او بر مدینه حکمرانی یافتند. منظور بن عماره تا سال ۴۹۵/۴۹۷ق. که درگذشت، حکمران مدینه بود. پس از او فرزندش جانشین وی شد. نسل او به دو شاخه ظوالم که خود به آل حیار و آل طراد و شاخه رمحه (فرزندان رمیح بن راجح بن مهنا) قسمت شدند که تا سده یازدهم ق. در مدینه و پیرامون آن ساکن بودند. [۳۲]
احمد زکی یمانی، موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۳۹.
۴.۳ - آل طفیلطفیل بن منصور بن جماز بن شیحه چند نوبت به حکمرانی مدینه دست یافت که بار نخست در سال ۷۲۸ق. بود. وی امیری با همت، کریم و با هیبت خوانده شده است. [۳۴]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۲۲۳.
[۳۵]
ضامن بن شدقم الحسینی، تحفة الازهار، ج۲، ص۴۵۰.
فرزندان وی یحیی، مانع، عقیل، قاسم، مغامس و عجمی بودند که فرد اخیر به نیابت از پدرش حکمران مدینه شد. [۳۶]
احمد زکی یمانی، موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹.
آنان و نسلشان به آل طفیل شناخته میشوند. نسل یحیی بن طفیل به آل عنقا (عنقا بن یحیی) شهرت یافتند و از آنان گزارشی در دست نیست. تبار مغامس که به آل مانع شهرت یافتند، آل شعبان، آل موسی از نسل موسی بن سند بن طفیل و آل محمد (محمد بن سنان) از دیگر زیرمجموعههای آل طفیل هستند. [۳۷]
احمد زکی یمانی، موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۵۹.
از این خاندان، تنها تا سده ۱۱ق. آگاهیهایی در دست است.۴.۴ - آل جمازحکومت آنان بر مدینه از نیمه دوم سده هشتم ق. آغاز شد و حدود یک سده ادامه یافت. نسب ایشان به شریف جماز بن منصور بن جماز بن شیحه حسینی میرسد. [۳۸]
احمد زکی یمانی، موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۳۴.
جماز به منزله سرسلسله این خاندان در ۱۱ ربیع الآخر سال ۶۵۹ق. حکمرانی مدینه را عهدهدار شد و به سال ۷۰۴ق. درگذشت. [۳۹]
احمد زکی یمانی، المدینة المنوره، ص۳۱-۳۲.
شفیع، علی و هبه فرزندان او بودند که تبارشان به ترتیب به آل شفیع، آل ابی الظهور و آل هبه شهرت یافتند. [۴۰]
احمد زکی یمانی، موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۳۴.
برخی از امیران این سلسله اشراف عبارتند از: هبة بن جماز (۷۷۳ـ۷۸۲ق.) که سبب حکمرانی او تغییر مذهب از امامی به شافعی دانسته شده است، [۴۱]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۳۱۱.
هیازع (۷۸۹ق.)، عریر بن هیازع (۸۱۵ق.)، حشرم بن دوغان بن جعفر بن هبه (۸۲۸ق.) و حیدرة بن دوغان (۸۲۹ـ۸۳۲ق.)، سلیمان بن عریر (۸۴۲ق.)، جماز بن هبه (۸۷۳ق.) و قسیطل بن سلیمان بن هبه (۸۸۳ق.). [۴۲]
احمد زکی یمانی، موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۳۵.
از دیگر کسانی که از آل جماز به حکمرانی مدینه رسیدند، میتوان از قاسم بن منصور جماز یاد کرد. وی به سال ۷۲۸ق. به حکمرانی مدینه رسید و پس از درگذشت او، برادرش به حکمرانی دست یافت. نیز از نسل مقبل بن جماز بن شیحه، حکمران مدینه (مقتول در۷۰۹ق.) [۴۵]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۱۸۴.
[۴۶]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۲۲۳.
ماجد بن مقبل حکمرانی مدینه را به جای عمویش منصور بن جماز عهده دار گشت و به سال ۷۱۷ق. کشته شد. از حکمرانی محمد بن مقبل، آگاهی در دست نیست. تبارش در حله عراق ساکن گشتند [۴۹]
ابن عنبة، عمدة الطالب، ص۳۳۸.
و با عنوان شرفا شناخته میشدند. برخی از آنان به شوشتر و پیرامون آن کوچ کردند و در مدینه در پایان سده ۱۱ق. کسی از آنان باقی نماند. [۵۰]
احمد زکی یمانی، موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۶۹.
۴.۵ - آل عطیهآنان از تبار عطیة بن منصور بن جماز بن شیحه هستند. وی را امیری عادل و پرهیزگار و عابد شمردهاند. [۵۱]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۲۵۵.
او دو نوبت به حکمرانی مدینه رسید. بار نخست به جانشینی از برادرش جماز بن منصور (۷۵۹ـ۷۷۳ق.) و دیگر بار به درخواست برخی اشراف (۷۸۲ـ۷۸۳ق.) حکمران گشت. وی سیرهای پسندیده داشت و در دوران او امنیت حکمفرما بود. او به فرزندانش سفارش کرد که در احکام و قضایا، عدالت را مد نظر داشته باشند. [۵۴]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۲۵۹.
فرزندش محمد به سال ۷۸۵ق. با شریف جماز، به اشتراک، حکمران مدینه بودند. علی از دیگر پسران عطیه بود که به سال ۷۸۹ق. به حکمرانی آن شهر رسید. پس از او مانع/ ماتع بن علی به سال ۸۳۰ق. عهدهدار حکمرانی شد. وی سیرهای پسندیده داشتو به دست حیدر بن دوغان به انتقام برادرش کشته شد. فرزندش امیان نیز از سال ۸۳۹ق. تا هنگام مرگش به سال ۸۵۵ق. چند نوبت حکمران مدینه شد. ۴.۶ - آل زیاننسب آنان به شریف زیان بن منصور بن جماز بن شیحه، حکمران مدینه، و با چند واسطه به عبیدالله بن اعرج بن حسین بن علی زین العابدین میرسد. زیان به رغم پیشنهاد حکمرانی مدینه پس از پدرش، از پذیرش آن خودداری کرد و تا رسیدن برادرش عطیه، از قلعه (محل حکمرانی مدینه) نگاهبانی کرد. نسل او از فرزندش سلیمان ادامه یافت. آل ابراهیم، آل زاهر و آل زهیر [۶۲]
احمد زکی یمانی، موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۳۸.
از زیرمجموعههای آل زیان هستند که از میان ایشان، آل زهیر به لحاظ کثرت و عهدهداری حکمرانی مدینه، شهرتی بیشتر دارد. شریف زهیر بن سلیمان بن زبان با حکمران مدینه مانع بن علی جنگید و به دست اوکشته شد. شامان بن زهیر نیز به سالهای ۸۷۸ـ۸۸۳ق. حکمران مدینه بود. شریف بارز بن فارس نیز سه نوبت به حکمرانی رسید و به سال ۹۵۸ق. درگذشت. از دیگر امیران این خاندان، مانع بن عامر بن شامان است که به گونه پراکنده چند بار به حکمرانی رسید. [۶۶]
ضامن بن شدقم الحسینی، تحفة الازهار، ج۲، ص۴۰۰.
آل زیان با اشراف حسنی مکه چند بار پیوند ازدواج برقرار کردند. [۶۷]
ضامن بن شدقم الحسینی، تحفة الازهار، ج۱، ص۵۰۶.
[۶۸]
ضامن بن شدقم الحسینی، تحفة الازهار، ج۱، ص۵۰۹.
این نشان میدهد که روابط این دو خاندان، در قیاس با دورههای پیشین، دوستانه بود.۴.۷ - آل نعیرآنان از نسل نعیر بن منصور بن جماز بن شیحه، حکمران مدینه، هستند. تبار نعیر از ثابت و عجلان ادامه یافت و به دو شاخه آل ابی ذر بن عجلان بن نعیر و آل ثابت بن نعیر قسمت شد. از این خاندان، شماری به حکمرانی مدینه رسیدند. عجلان به سال ۸۱۱ق. و ثابت به سال ۷۸۹ق. و پس از آن در چند نوبت حکمران مدینه بودند. نیز از فرزندان ثابت ۱۰ تن به امیری رسیدند. ضیغم بن خشرم/حثرم بن ثابت (۸۵۰ق.)، زبیر بن قیس بن ثابت (۸۵۴ق.)، ضیغم بن خشرم بن نجاد (۸۶۹ق.)، قسیطل بن زهیر (۱۰۰۰ق.) و علی بن میزان (۱۰۴۰ق.) از آن جمله هستند. آل نعیر، جز کسانی که حکمران بودند، در صحراهای پیرامون مدینه میزیستند. [۶۹]
احمد زکی یمانی، موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰.
۴.۸ - آل هدففرزندان شریف هدف بن کبیش، امیر مدینه، به آل هدف شناخته میشوند. هدف به گونه اشتراکی به سال ۷۰۹ق. و به گونه مستقل به سال ۷۲۵ق. حکمرانی مدینه را عهدهدار بود. [۷۱]
شمس الدین السخاوی، التحفة اللطیفه، ج۳، ص۴۲۶-۴۲۷.
نسل او از پسرانش مخدور، سلوقی و نغیمش استمرار یافت. [۷۲]
ضامن بن شدقم الحسینی، تحفة الازهار، ج۲، ص۴۰۷.
۵ - مذهب اشراف مدینهامیران اشراف، گرایشهای شیعی داشتند. مهمترین و رایجترین نشانه آن، ذکر «حی علی خیرالعمل» در اذان در برخی از دورهها بود. در میان آنان، پیروان فاطمیان اسماعیلی، زیدیان یمن و امامیان به چشم میخوردند. با توجه به حاکم بودن اشراف به عنوان سادات اصیل حسینی، وجود نمادهای مذهب امامی در مدینه طبیعی به نظر میرسید. در دوران فاطمیان و ایوبیان، مردم مدینه به لحاظ گرایش مذهبی، شیعه امامی بودند و میان امیران مدینه از بنی مهنا از نوادگان امام حسین علیهالسلام و فاطمیان روابط دوستانه برقرار بود. فاطمیان، به ویژه در دوران خلافت الحاکم، برای رواج عقاید شیعی همانند برپایی مراسم جشن تولد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، جشن غدیر و عزاداری روز عاشورا در مدینه منوره بسیار کوشیدند. [۷۳]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۴۶.
تلاشهای آنان را در کنار کوشش دانشوران شیعه عراقی در گسترش تشیع نمیتوان نادیده گرفت. [۷۴]
رسول جعفریان، اطلس شیعه، ص۴۱۵.
به گزارش ابن فرحون، رواج تشیع امامی در مدینه با حمایتهای آل مهنا و آل سنان از دانشوران شیعه صورت گرفت. [۷۵]
شمس الدین السخاوی، تاریخ المدینه، ص۱۹۵.
[۷۶]
احمد زکی یمانی، المدینة المنوره، ص۱۹۶-۱۹۷.
حسن بن علی بن سنان ملقب به عزیز از قاضیان امامیه در مدینه بود. ۵.۱ - استواری در باورهای دینیاز سده ششم ق. تسلط شیعیان بر مدینه رو به گسترش نهاد. در نیمه دوم سده هشتم ق. برخی امیران مدینه در تشیع خود بسیار استوار بودند. شریف مانع بن علی بن مسعود که در سالهای ۷۵۳ـ۷۵۹ق. امیر مدینه بود، سخت در تشیع خود استوار بود و همین سبب شد به دست مخالفان کشته شود. [۷۸]
رسول جعفریان، اطلس شیعه، ص۴۱۶.
درباره ثابت بن نعیر بن جماز (م. ۸۱۱ق.) که در حوالی سال ۷۸۹ق. به بعد حاکم مدینه بود، گفتهاند که در تشیع تعصب داشت. قلقشندی به سال ۷۹۹ق. با اشاره به تغییراتی که در حکمرانی مدینه رخ داد، از تسلط بنی عطیه و بنی جماز از سادات حسینی، بر آن شهر سخن گفته و این دو خاندان را بر مذهب امامیه دانسته که به امامت دوازده امام باور دارند. وی تاکید میکند که بر خلاف مدینه، حکمرانی مکه در دست زیدیه است. ابن خلدون نیز حاکمان مکه را زیدی و حکمرانان مدینه را رافضی دانسته است. در حکمرانی جماز بن منصور، امامیه نمود داشتند و احکام و قضایا در دست آنان بود. [۸۲]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۱۸۹.
با وجود این، برخی از امیران مدینه مانند زهیر بن سلیمان بن جماز (۸۶۵ـ۸۷۴ق.) و فارس بن شامان بن زهیر، مخالف شیعیان خوانده شدهاند.۵.۲ - جریان ضد شیعی دولت ایوبیاشراف در حمایت دولتهای بزرگ مانند فاطمیان، عباسیان، ممالیک، عثمانی و آل رسول که بر یمن، حاکم بود، قرار داشتند و معمولا از این زاویه، زیر فشار قرار میگرفتند. [۸۴]
رسول جعفریان، اطلس شیعه، ص۴۱۵.
دولت ایوبی بر خلاف مصلحتاندیشی و رفتار مناسب با اشراف و شیعیان که انتقاد سنیان افراطی را در پی داشت، [۸۵]
رسول جعفریان، اطلس شیعه، ص۴۱۵.
به تدریج رویکرد ضد شیعی گرفت و نفوذ شیعه را در این شهر کاست. البته به سادگی امکان قطع سلطه اشراف در مدینه فراهم نبود؛ به ویژه که آنان توانستند بسیار زود با صلاح الدین ایوبی ارتباط برقرارکنند.در دوران ممالیک، از هنگام سلطنت قلاوون مملوکی، مدینه شاهد تحولاتی در جهت تغییر مذهب بود. امور خطابت و قضاوت در مدینه از دست شیعیان بیرون رفت و به اهل سنت وا گذار شد. [۸۶]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۲۳۶.
[۸۷]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۲۶۴-۲۶۵.
نیز برخی از آنان با شیعیان به ستیز برخاستند و امیران مدینه را زیر فشار قرار دادند. [۸۸]
شمس الدین السخاوی، تاریخ المدینه، ص۱۹۲-۲۰۵.
[۸۹]
شمس الدین السخاوی، التحفة اللطیفه، ج۱، ص۲۵۸.
۵.۳ - برخورد عثمانیها با شیعیانعثمانیها نیز در دوران سلطه بلند مدت خود بر حجاز، بر شیعیان سخت میگرفتند و آنان را حامیان دولت صفوی میشمردند. آنان در فرمانی خواستار بیرون رفتن ایرانیان از مدینه شدند و شیعیان تا چند سال توفیق حضور در مراسم حج را نیافتند. [۹۰]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۳۵۱.
با وجود این، حتی در سدههای دوازدهم و سیزدهم ق. که سادات حسینی مدینه زیر سلطه اشراف حسنی مکه بودند، برخی از خاندانهای حسینی همچنان بر تشیع امامی پایداری ورزیدند. از آن جمله هواشم بودند که درحوالی منطقه العوالی مدینه میزیستند. در بسیاری از سفرنامههای فارسی دوره قاجار، [۹۱]
رسول جعفریان، اطلس شیعه، ص۴۱۷.
از دیدار با اشراف شیعه مدینه، سران نخاوله و همچنین شماری از قبایل عرب سخن به میان آمده است که شیعه امامی بوده و در نواحی مکه میزیستهاند. سید شرف الدین نیز در سفرش به مدینه در سال ۱۳۲۸ق.، مورد استقبال سران اشراف حسینی مدینه قرار گرفت که شیعه امامی بودند. [۹۲]
سید عبدالحسین شرف الدین، بغیة الراغبین، ج۲، ص۱۹۷-۱۹۸.
سید محسن امین از سادات مدینه یاد کرده که شیعه امامی بودند و آثاری از کتابهای شیعه در دست داشته، وقفی برای اطعام روز عاشورا مقرر کرده بودند. [۹۳]
سید محسن الامین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۰۸.
۶ - روابط اشراف با دولتهای همسایهاهمیت مدینه منوره و نگاه ویژه مسلمانان به آن به منزله نخستین مرکز دولت اسلامی و وجود حرم نبوی و آثار اسلامی بر جای مانده از آن، حاکمیتهای مسلمان را برآن میداشت که برای نفوذ در آن شهر به رقابت برخیزند. ۶.۱ - روابط اشراف با فاطمیانبا تاسیس دولت فاطمی در مصر (۳۶۵ق.)، امیران مدینه که از لحاظ نسبی و عقیدتی احساس نزدیکی بیشتری با آنان میکردند، اطاعت خود را از آنان با خواندن خطبه به نام ایشان اعلام کردند. [۹۵]
شمس الدین السخاوی، التحفة اللطیفه، ج۲، ص۲۵۷.
نفوذ فاطمیان در مدینه از سال ۳۴۸ق. و با وساطت آنان میان سادات حسنی و حسینی آغاز شده بود که به توقف ستیزهای ایشان انجامید. [۹۶]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۳۳.
المعز فاطمی برای کسب مشروعیت و نفوذ در حرمین شریفین، هدایای فراوان به آن دو شهر میفرستاد. سادات حسینی نیز که از یاریهای مادی و معنوی فاطمیان بهرهمند بودند، به نام ایشان خطبه میخواندند. [۹۷]
شمس الدین السخاوی، التحفة اللطیفه، ج۲، ص۲۵۷.
۶.۲ - حکمرانی مدینهپس از مرگ معز به سال ۳۶۵ق. حکمران مدینه، طاهر بن مسلم، نخست از خواندن خطبه به نام فرزند وی، العزیز، خودداری کرد. اما با تهدید نظامی العزیز فاطمی به سال ۳۶۶ق. و فرستادن لشکری که در اواخر سال ۳۶۷ق. به مدینه رسید، دیگر بار به نام فاطمیان خطبه خواند. [۹۹]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۳۷-۱۳۸.
به سال ۳۶۸ق. در پی رسیدن هدایای گرانبهای عضد الدوله بویهی، امیرالامرای بغداد، دیگر بار اشراف حسینی تا سال ۳۸۰ق. به نام عباسیان و آل بویه خطبه خواندند. در این سال، العزیز فاطمی مدینه را محاصره کرد و حکمران آن ناچار به همراهی با فاطمیان شد. پس از یک دهه به سال۳۹۰ق. دیگر بار روابط ایشان به سبب انکار نسب فاطمیان از سوی حکمران مدینه، تیره شد. در پی آن، خلیفه فاطمی حکمران مکه را در تصرف مدینه یاری کرد. [۱۰۰]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۶.
از این پس فاطمیان سیاستی ماندگارتر را برای نفوذ در مدینه در پیش گرفتند و با فرستادن داعیان و مبلغان شیعی برای گسترش تشیع کوشیدند. برخی از تاریخنگاران معاصر مدینه این روش را کارآمد ندانستهاند. [۱۰۱]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۴۳-۱۴۴.
به سال ۴۳۶ق. شریف طفیل به مصر رفت و روابط با فاطمیان دوستانه شد و به رغم قدرت یافتن دیگر بار اشراف حسینی، نفوذ فاطمیان با فراز و نشیبهایی تا سال ۴۹۲ق. ادامه یافت. به سال ۴۶۹ق. پس از آن که حسین بن مهنا بر زائران مدینه مالیات بست، فردی علوی قیام کرد و به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند و ابن مهنا گریخت. پس از هفت ماه مالک بن حسین بن حمزه حکمرانی را به دست گرفت و اوضاع را به روال سابق بازگرداند. ۶.۳ - روابط اشراف با عباسیاندر دهههای نخست حکومت اشراف و نفوذ فاطمیان، عباسیان در حجاز نفوذ نداشتند. اما اشراف برای بهره مندی از یاری دو دستگاه خلافت فاطمی و عباسی، کوشیدند تا با هر دو کانون قدرت ارتباط داشته باشند. در برهههایی روابط اشراف مدینه با بنی عباس دوستانه بود. به احتمال فراوان، به سبب روابط دوستانه میان اشراف مدینه و دولت شیعی آل بویه، عضدالدوله نخستین بار دیواری پیرامون شهر مدینه کشید. [۱۰۳]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۴۱.
با سفر شریف قاسم بن مهنا به بغداد در سال ۵۶۶ق. خلیفه عباسی، المستضیء بالله، با استقبال گرم از او، وی را به گونه تشریفاتی برای حکمرانی مدینه تعیین کرد. به فرمان این خلیفه، قاسم در موسم۵۷۱ق. به جای مکثر بن عیسی شریف مکه، به حکمرانی آن شهر رسید. اما او با این استدلال که پس از بیرون رفتن حاجیان از مکه جرئت ماندن در مکه را ندارد، بیش از سه روز در آن شهر نماند. [۱۰۴]
محمد الفاسی، العقد الثمین، ج۷، ص۳۱-۳۲.
از این پس روابط اشراف حسینی با عباسیان با توجه به نفوذ ایوبیان در مدینه و جانبداری آنان از دستگاه خلافت عباسی، همچنان دوستانه بود و اشراف به نام آنان در کنار ایوبیان خطبه میخواندند.۶.۴ - روابط با ایوبیانبا روی کار آمدن ایوبیان (۵۶۷ـ ۶۴۸ق.)، صلاح الدین ایوبی پس از تسلط بر مصر و نفوذ در حرمین شریفین توانست با دادن امتیازاتی به اشراف حاکم بر مکه و مدینه، آنان را قانع کند تا برای خلفای عباسی خطبه بخوانند. [۱۰۵]
محمد الفاسی، شفاء الغرام، ج۲، ص۳۶۴.
[۱۰۶]
احمد السباعی، تاریخ مکه، ص۲۸۰.
نفوذ ایوبیان در مدینه پیش از مکه آغاز شد و سادات حسینی حاکم بر این شهر، از مدتها پیش با روی گرداندن از فاطمیان، ارتباطی گسترده با صلاح الدین ایوبی یافته بودند. [۱۰۷]
عارف عبدالغنی، تاریخ امراء المدینه، ص۲۴۷-۲۴۸.
استقبال حکمران مدینه، سالم بن مهنا حسینی، از عیسی بن عادل ایوبی حاکم حلب در روزهای حج و همراهی با او تا مکه، از روابط صمیمانه آنها نشان دارد. [۱۰۸]
محمد الفاسی، شفاء الغرام، ج۲، ص۳۷۰.
در فتح انطاکیه به سال ۵۸۴ق. امیر مدینه قاسم بن مهنا نیز حضور داشت. [۱۰۹]
شمس الدین السخاوی، تاریخ المدینه، ص۲۱۵.
صلاح الدین به قاسم بن مهنا بسیار احترام مینهاد و او را سمت راست خود مینشانید و در غزواتش وی را همراه میبرد. [۱۱۴]
شمس الدین السخاوی، تاریخ المدینه، ص۲۱۵.
[۱۱۵]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۲۶۶-۱۲۶۷.
۶.۵ - پیامد سفر حاکمان ایوبیاز پیامدهای سفر برخی حکمرانان ایوبی به مدینه، حذف جمله «حی علی خیر العمل» به منزله نماد تشیع از اذان بود که موافقت حکمران مدینه قاسم بن مهنا را در پی داشت. این روابط باعث توجه صلاح الدین به حرمین شد و سبب گشت او افزون بر منع دریافت مکوس (مالیات برحاجیان) از سوی اشراف، مالیاتی دیگر مقرر کند. نیز خادمانی از خواجگان (اغاوات) برای اداره مسجد نبوی با مسئولیت شیخ حرم تعیین کرد و با اختصاص درآمد دو شهر نقاده و قیاده در ساحل نیل، حقوق ثابتی برای آنان در نظر گرفت. [۱۱۶]
ابراهیم رفعت پاشا، مرآة الحرمین، ص۵۱۸.
یاریهای صلاح الدین به اشرافمانند قاسم بن مهنا در کنار کمکهایی که همان سالها از بغداد به مدینه فرستاده میشد، در تغییر رویکرد سیاسی ـ مذهبی اشراف بیتاثیر نبود. [۱۱۸]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۸۳.
از این سال به بعد، نام حاکمان ایوبی پس از نام خلیفه عباسی در خطبههای مدینه برده میشد، بیآنکه ایوبیان در امور حکومتی دخالت کنند. برخی از استیلای ایوبیان بر مدینه در میان سالهای ۵۷۸ تا ۵۸۱ق. به دست طغتکین بن ایوب، برادر صلاح الدین، سخن گفته و حذف «حی علی خیر العمل» در اذان را که از هنگام نفوذ فاطمیان رایج شده بود، از کارهای او دانستهاند. [۱۱۹]
محمد الفاسی، شفاء الغرام، ج۲، ص۳۱۴.
[۱۲۰]
احمد السباعی، تاریخ مکه، ص۳۰۶.
اشراف هنگام تهاجم بیگانگان از حمایت ایوبیان برخوردار بودند. به سال ۵۷۸ق. که رینالد (ارانط)، سردار صلیبی، به سوی مدینه حمله کرد و تا تیماء در وادی القری پیش آمد، یکی از برادرزادگان صلاح الدین ایوبی آن را دفع کرد. [۱۲۱]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۸۴.
۶.۶ - عوامل روابط اشراف حسینی با ایوبیاندر روابط نیرومند میان اشراف حسینی با ایوبیان شام، چند عامل در میان بود. اختلاف و رقابت میان دو جناح از خاندان ایوبی در مصر و شام پس از درگذشت صلاح الدین (م. ۵۸۹ق.) و تلاش هر یک برای نفوذ در حجاز، نزدیکی مدینه به شام و نیز تحریک و یاری امیران مکه از سوی حکمرانان ایوبی مصر بر ضد امیران مدینه، مایه روی آوردن اشراف حسینی به ایوبیان شام شد [۱۲۲]
احمد زکی یمانی، المدینة المنوره، ص۴۸.
؛ چنان که سالم بن قاسم حسینی از پشتیبانی ملک معظم عیسی بن عادل، حکمران دمشق، برخوردار بود. در برابر، حکمران مکه شریف قتاده نیز با ملک کامل در مصر متحد بود. [۱۲۳]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۲۰۵.
در سالهای بعد نیز چنین تنشهایی برقرار بود؛ چنان که حکمران مدینه شیحه با یاری شامیان توانست لشکر یمن را از مکه دور کند. [۱۲۵]
المقریزی، السلوک، ج۱، ص۳۱۲.
۶.۷ - روابط اشراف با ممالیکاز هنگامی که ممالیک (۶۴۸ـ۹۲۳ق.) در میانه سده هفتم ق. در مصر به قدرت رسیدند و دولت عباسی به دست مغولان از میان رفت، حرمین زیر سیطره آنان قرار گرفت. نخستین برقراری روابط میان اشراف حسینی و ممالیک به سال ۶۵۸ق. بازمی گردد. در این سال، قاضی تقی شافعی از سوی حکمران مدینه ماموریت یافت تا نزد سلطان قطز مملوکی (۶۵۷ـ۶۵۸ق.) رود و او را که به قبض اوقاف مدینه در مصر متهم شده بود، به آزادسازی آن خشنود کند. قاضی با مرگ قطز و سلطنت یافتن بیبرس (۶۵۸ـ۶۷۶ق.) روبهرو شد. از این هنگام نفوذ ممالیک با ارسال اموال برای ساخت مسجد نبوی در مدینه آغاز گشت. [۱۲۷]
المقریزی، السلوک، ج۱، ص۴۴۵.
به سال ۶۶۲ق. سلطان مملوکی، فردی به نام شکال بن محمد را برای گردآوری زکات فرستاد که با ممانعت شریف جماز حکمران مدینه روبهرو شد. شکال با یاری جستن از بنوخالد، مایه هراس جماز شد و او آمادگی خود را برای گزاردن حق سلطان اعلام کرد. نیز ممالیک اخذ مالیات از زائران مرقد نبوی را ممنوع کردند و به جای آن، درآمد یک آبادی را برای حکمران مدینه قرار دادند. از آن پس زمینه نفوذ سیاسی ممالیک در مدینه فراهم شد. به سال ۶۶۵/ ۶۶۶ق. بیبرس در حکمرانی مدینه دخالت کرد و شریف بدرالدین مالک بن منیف را در حکمرانی و اوقاف آن شهر با عمویش جماز که حکمران مدینه بود، شریک کرد و جماز نیز پذیرفت. [۱۳۰]
احمد بن عبدالوهاب النویری، نهایة الارب، ج۳، ص۱۴۶-۱۴۷.
این به معنای پذیرش سلطه سیاسی و دینی ممالیک از سوی اشراف مدینه بود. نیز در همین سال، ناصرالدین بن محیی الدین حاجب از سوی سلطان مملوکی برای گردآوری خراج مدینه ماموریت یافت و او زکات جمع شده را به مصر فرستاد. [۱۳۲]
احمد بن عبدالوهاب النویری، نهایة الارب، ج۳، ص۱۴۹.
۶.۸ - قضاوت در مدینهممالیک برای ایفای نقش در حرمین بسیار کوشیدند. نفوذ آنان در روزگار چقمق، از ممالیک مصر، بیشتر شد و امیر سودون که از سوی او ناظر حرمین (شیخ حرم) شده بود، در بسیاری از کارها دخالت میکرد. به گزارش ابن فرحون، از زمان سلطان قلاوون مملوکی، یکی از دانشوران سنی از سوی سلطان مصر به مدت شش ماه برای امامت جمعه و خطبهها و قضاوت میان اهل سنت به مدینه اعزام میشد. برخی از آنان با شیعیان و شعائر مذهبی آنها به ستیز برمیخاستند و حتی امیران مدینه را زیر فشار قرار میدادند. [۱۳۳]
شمس الدین السخاوی، تاریخ المدینه، ص۱۹۲.
[۱۳۴]
شمس الدین السخاوی، تاریخ المدینه، ص۱۹۹.
[۱۳۵]
شمس الدین السخاوی، تاریخ المدینه، ص۲۰۲.
[۱۳۶]
شمس الدین السخاوی، تاریخ المدینه، ص۲۰۵.
بر پایه گزارشی، واپسین قضاوت شیعه در مدینه از آن آل سنان بن عبدالوهاب بن نمیله حسینی در نیمه دوم سده هفتم ق. بود. از آن پس قضاوت در اختیار اهل سنت قرار گرفت. [۱۳۸]
شمس الدین السخاوی، تاریخ المدینه، ص۲۰۶-۲۰۷.
نیز ممالیک از سال ۸۴۲ق. از ورود جنازههای شیعه به درون حرم پیشگیری کردند و تنها ورود جنازههای اشراف و اهل سنت را مجاز دانستند. این رسم تا زمان سمهودی پابرجا بود. بدین ترتیب، سلطه آنان بر مدینه اوج یافت. حکمرانان مملوکی همانند قایتبای هنگام سفر به مدینه، با انجام دادن کارهای عمرانی، یاریهای فراوان به اشراف حسینی مینمودند. [۱۴۰]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۳۱۱.
نیز اشراف از یاری آنان در مسجدالنبی و مدینه برخوردار میشدند. [۱۴۱]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۳۱۱.
۶.۹ - روابط اشراف با عثمانیپس از شکست مملوکان مصر از عثمانی و اظهار اطاعت شریف مکه از آنان، حاکمیت اشراف از سوی آن دولت به رسمیت شناخته شد. [۱۴۲]
عیسی الحسن، الدولة العثمانیه، ص۱۲۹-۱۳۰.
نسبت یافتن اشراف به خاندان پیامبر، پیشینه دیرینه در امور حرمین شریفین و نفوذشان در میان مسلمانان را نمیتوان در تایید حکمرانی اشراف نادیده انگاشت. در آغاز، دولت عثمانی حکمرانی مدینه را نیز در پی اعلان اطاعت اشراف حسنی مکه از آنان، به ایشان واگذار کرد. [۱۴۳]
عیسی الحسن، الدولة العثمانیه، ص۱۳۰.
[۱۴۴]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۳۳۳-۳۳۴.
اما پس از مدتی، حکومت مدینه به شیوه پیشین عثمانی، در اختیار سادات حسینی قرار گرفت. در آغاز نفوذ عثمانی، شیعیان خطابت و حکومت را در دست داشتند. ۶.۱۰ - نقشه حکمرانان عثمانی برای حرمیندر کنار قدرت اشراف، شیخ الحرمی نیز مقامی رسمی بود که وی به گونه مستقیم از سوی استانبول به آن منصوب میشد و نفوذی چشمگیر داشت. عثمانیها با هدف تضعیف قدرت اشراف، منصب شیخ الحرمی را معمولا از حکمرانان خود برمی گزیدند. [۱۴۶]
ابراهیم رفعت پاشا، مرآة الحرمین، ج۱، ص۲۶۰.
به تدریج از میانه سده یازدهم ق. حکمرانان عثمانی کوشیدند تا حکمرانی مدینه را به دست شیخ حرم بسپارند. البته این به معنای خاتمه یافتن قدرت اشراف حسینی نبود؛ زیرا آنان بخشی از اداره شهر را در اختیار داشتند. [۱۴۷]
اسماعیل حقی جارشلی، اشراف مکه، ص۸۷-۸۸.
۶.۱۱ - لعن شیعیان در مدینهحکمرانی اشراف مدینه از هنگام نفوذ عثمانی در این شهر رو به ضعف نهاد و استقلال سیاسی خود را از دست داد و تابع امارت مکه شد و نام حکمران مدینه پس از سلطان عثمانی و حکمران مکه در مرتبه سوم قرار گرفت. افزون بر آن، گاه حکمران مکه بستگان خود را به عنوان نایب به مدینه میفرستاد که دارای اختیارات بود و امیر اسمی، از اشراف حسینی، نیز در معرض برکناری قرار داشت. [۱۴۸]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۳۳۳-۳۳۴.
از حدود نیمه سده نهم ق. به بعد، کمتر به نام و زمان حکمرانی اشراف حسینی در منابع اشاره شده است. سرانجام حکمرانی آنان در اواخر سده یازدهم ق. با درگذشت واپسین حکمران حسینی، حسن بن زبیری، و افزوده شدن اداره مدینه به حکومت مکه به پایان رسید. [۱۴۹]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۳۳۴.
از آن پس اشراف حسنی در کنار شیخ حرم که همه امور حکومتی را در اختیار داشت، به گونه صوری و تشریفاتی، اداره مدینه را در دست داشتند. [۱۵۰]
عبدالرحمن الانصاری، تحفة المحبین، ص۵۶.
در نیمه سده ۱۲ ق. لعن رافضیان بر منبر مدینه در روزگار نادر شاه افشار و در حکمرانی سعود بن سعید حسینی مکی انجام شد. [۱۵۱]
احمد السباعی، تاریخ مکه، ص۵۱۰.
نیز از دفن شیعیان در بقیع پیشگیری شد و آنان به ناچار درگذشتگان خود را در مشربهام ابراهیم و نیز در کنار قبا به خاک میسپردند. [۱۵۲]
عبدالرحیم بن حسن بن محمد حربی، الشیعة فی المدینه، ص۱۷۰.
۶.۱۲ - ظهور آل سعود در مدینهبا تسلط آل سعود بر مدینه، آنان برخی اشراف همانند شریف علی بن شحاد (م. ۱۳۶۰ق.) را شهردار کردند. ملک سعود به دیدار شریف شاهین میرفت و امیر عبدالمحسن بن عبدالعزیز، حکمران مدینه، با شریف نامی بن شاهین وصلت کرد و دختر او را به همسری برگزید. نیز برخی جوانان تیره شیاهین با آنان ازدواج کردند. [۱۵۳]
عبدالرحیم بن حسن بن محمد حربی، الشیعة فی المدینه، ص۲۷.
از روابط اشراف با دیگر دولتهای همسایه مانند حاکمان یمن، ایلخانان مغول و صفویه آگاهی چندان در دست نیست. دوری یمن از مدینه و وابستگی حاکمان آن به قدرتهای برتر در دورههای گوناگون را میتوان از علل ارتباط اندک آنان با اشراف مدینه برشمرد. اشراف حسینی با ایلخانان مغول در اواخر حکومت ایشان روابطی داشتند. امیر چوپان امیر الامرای ایلخانان در مدینه کارهایی عمرانی داشت و از جمله مدرسهای ساخت. برخی از این بنا با عنوان چوپانیه یاد کردهاند. [۱۵۶]
ابن الوردی، تاریخ ابن الوردی، ج۲، ص۲۸۰.
از دیگر کارهای او ساختن حمامی در آن شهر بود. [۱۵۷]
ابن الوردی، تاریخ ابن الوردی، ج۲، ص۲۷۴.
امیر چوپان پس از مرگ در گورستان بقیع به خاک سپرده شد. ۶.۱۳ - محدودیت ارتباط اشراف با شیعیاناشراف از این رو که از سوی حکومت عثمانی منصوب میشدند، به راحتی امکان برقراری ارتباط با دولت شیعی صفویه را که دشمن عثمانی بود، نداشتند. در آن روزگار، هر ساله شمار فراوانی زائر از ایران راهی حرمین شریفین میشدند. نیز شماری از دانشوران و فقیهان شیعه از ایران در حرمین اقامت داشتند. همچنین برخی شاهان صفوی همانند شاه عباس اول بخشی از درآمد میدان نقش جهان اصفهان را به سادات حسینی مدینه اختصاص دادند. [۱۶۰]
رسول جعفریان، اطلس شیعه، ص۴۱۷.
۶.۱۴ - تاثیر مهاجرت اشراف به ایرانشیعه امامی بودن سادات حسینی، در مهاجرت آنان به ایران و هند مؤثر بود. حسن بن نورالدین از دانشوران اشراف، در ایران نزد شیخ حسین بن عبدالصمد، پدر شیخ بهایی، و خود شیخ بهایی و گروهی دیگر در قزوین و شهرهای دیگر دانش آموخت. سید ضامن بن شدقم، مؤلف کتاب تحفة الازهار، سالهای پیاپی به ایران آمد و رفت داشت و یکی از همسرانش اصفهانی بود. [۱۶۱]
ضامن بن شدقم الحسینی، تحفة الازهار، ج۱، ص۴۵-۴۸.
هدف اشراف از آمدن به ایران، زیارت امام رضا علیهالسلام، آموختن دانش و بهرهمندی از مواهب مادی از جانب شاه یا دیگران بود.برخی از اشراف آل مهنا در دورههای بعد به ایران مهاجرت کردند. محمد بن جویبر از این سلسله که سیدی بزرگوار و پرهیزگار بود، روزگاری را در ایران گذراند و همسری شیرازی داشت. فرزندش جابر از همین همسر بود. همچنین دختری به نام دلالا داشت که مادرش ترک بود. جابر بن محمد در اصفهان درگذشت. [۱۶۲]
ضامن بن شدقم الحسینی، تحفة الازهار، ج۲، ص۳۳۶-۳۳۹.
۷ - کارنامه اشراف حسینیدر هفت سده حکمرانی اشراف حسینی بر مدینه، افرادی بسیار از این خاندان بر این شهر حکم راندند. به رغم حکومت بلند مدت، کارهایی چشمگیر در زمینههای فرهنگی و عمرانی نداشتند. شاید دلیل آن را در نداشتن استقلال کامل و وابستگی آنان به قدرتهای همسایه و نبود امکانات مالی، بتوان جست. نیز دولتهای صاحب نفوذ در حرمین که برای دستیابی به مشروعیت و محبوبیت میکوشیدند، با صرف هزینه به کارهای عام المنفعه میپرداختند تا آنها را به نام خود ثبت کنند. همچنین اشراف با مشکلاتی پرشمار دست و پنجه نرم میکردند که مانع انجام کارهای مهم بود. با وجود این، اشراف کارهایی سودمند داشتهاند. ۷.۱ - مشکلات اشراف حسینیاز مشکلات اشراف حسینی، میتوان به هجوم قبایل صحرانشین، غارتگران و راهزنان و نیز در برههای تهدیدهای صلیبیان [۱۶۳]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۸۴.
اشاره کرد. اشراف بخشی از توان خود را برای مبارزه با این مشکلات صرف میکردند. به سال ۵۹۰ق. قبیله زعب از تیرههای بنی سلیم به مدینه حمله کرد و هاشم بن قاسم که جانشین حکمران مدینه بود، جان خود را در راه دفاع از شهر از دست داد. [۱۶۴]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۹۳.
روحیه سلحشوری قاسم بن جماز نیز در ایجاد امنیت مدینه و پیشگیری از حمله اعراب بسیار مؤثر بود. [۱۶۵]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۲۰۸-۲۰۹.
همچنین زبیری بن قیس به امنیت مدینه اهتمام بسیار داشت و اعراب تهدید کننده را با یاری سلطان ظاهر مملوکی عقب راند. همو برخی از اشراف حسینی را که به گنجینههای مسجد نبوی دستبرد زدند، سخت عقوبت کرد. [۱۶۶]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۳۰۳.
او با آن که شیعه امامی بود، از وقوع فتنه میان شیعه و سنی پیشگیری میکرد. [۱۶۷]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۳۰۵.
۷.۲ - عدالتپیشگی عطیهاز کارهای سعد بن ثابت بن جماز به سال ۷۵۱ق. در نخستین سال حکمرانی، حفر دیگر بار خندق مدینه بود که در زمان حکمرانی شریف فضل به پایان رسید. [۱۶۸]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۲۰۸.
عطیة بن منصور را از اشرافی دانستهاند که با خرافات مبارزه نمود و عدالت را پیشه ساخت. او به مرمت راهها توجهی ویژه نمود. وی سیرهای پسندیده داشت و امنیت را حکم فرما کرد. وی به فرزندانش سفارش مینمود که در احکام و قضایا عدالت را مد نظر داشته باشند. او را امیری دادگر، پرهیزگار و عابد شمردهاند. جماز بن شیحه نیز نیککردار و دلیر خوانده شده است. [۱۶۹]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۱۸۳.
۷.۳ - تعامل اشراف حسنی با اشراف حسینیافزونخواهی عموزادگان اشراف حسنی به عنوان امیران مکه و تنش میان ایشان و امیران مدینه که گاه به تحریک قدرتهای همسایه صورت میگرفت، از دیگر مشکلات آنان بود. با توجه به توانمندی امیران مکه و تحریک دولتهای همسایه، گاه آنان بر مدینه چیره میشدند. شکر بن ابوالفتوح محمد بن حسن از اشراف حسنی و محمد بن جعفر بن حمد، حکمرانی مدینه را نیز بر عهده داشتند. در برابر، برخی امیران مدینه نیز بر مکه حکومت داشتند؛ چنان که جماز بن شیحه به مکه حمله کرد و امارت آن شهر را مدتی کوتاه در دست گرفت. [۱۷۱]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۱۸۳-۱۱۸۴.
آل زیان، از تیرههای اشراف حسینی، با اشراف حسنی مکه پیوند ازدواج برقرار کردند. همین نشان میدهد که روابط این دو خاندان در قیاس با دورههای پیشین دوستانه بود. [۱۷۲]
ضامن بن شدقم الحسینی، تحفة الازهار، ج۱، ص۵۰۶، ۵۰۹.
۷.۴ - درگیری میان اشراف حسینیاشراف حسینی برای حکومت بر مدینه اختلاف و درگیری داشتند. هبة بن جماز با عموزادگانش به سال ۷۷۹ق. به ستیز برخاستند که به پیروزی هبه انجامید. نیز پس از مرگ جماز بن شیحه، میان برادرانش درگیریهایی رخ داد. [۱۷۳]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۱۸۵.
هنگام سفر شیحة بن هاشم به عراق، اشراف آل جماز در حکومت مدینه طمع ورزیدند. از این رو، مدتی برای حکمرانی در این شهر میان برخی تیرههای اشراف درگیریهایی رخ داد که سرانجام به سرکوب آنان انجامید و فرزند شیحه، عیسی، حکمران مدینه باقی ماند. ۷.۵ - سایر مشکلات اشرافوجود صاحبمنصبانی همچون شیخ حرم و خطیب و قاضی که از سوی دولتهایی چون ممالیک و عثمانی منصوب میشدند و در امور شهر نفوذ داشتند، از دیگر مشکلات اشراف بود و دست آنان را برای انجام برخی کارها میبست. به سال ۶۸۳ق. ممالیک، امامت و خطابت مدینه را به عمر بن احمد انصاری سپردند. شیخ الحرمهایی مانند دینار بن عبدالله [۱۷۹]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۲۰۲.
و ظهیرالدین مختار بر اشراف و امیران مدینه بسیار سخت میگرفتند. ظهیرالدین رعب و وحشت را در دلهای شرفا و امیران حاکم ساخت و اوقاف و املاک را از دست آنان بیرون کرد. ۷.۶ - خدمات اشراف به مدینهمدینه به لحاظ امکانات مالی در مضیقه بود و به بیرون وابستگی داشت. همین گاه موجب میشد تا اشراف درآمد صدقات و موقوفههای پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به خود اختصاص دهند. آنان در چند نوبت به گنجینههای نبوی دستاندازی کردند. [۱۸۳]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۳۲۰.
با وجود این مشکلات، یکی از خدمات اشراف، حفظ مدینه از آسیبهای نبرد بود. سیاست بیطرفی شریف شیحه در درگیریهای ایوبیان و اشراف مکه، مدینه را از آسیبهای این نبرد در امان داشت. [۱۸۴]
عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل، ج۲، ص۲۱۳.
۷.۷ - دانشمندان اشرافاز میان اشراف دانشمندانی برخاستند؛ از جمله: سید مهنا بن سنان بن عبدالوهاب، قاضی نجم الدین نویسنده کتاب المسائل المهنائیه، سید بدرالدین حسن، سید حسن بن علی مشهور به ابن شدقم، سید احمد بن سعد بن علی بن شدقم نقیب (م. ۹۸۸ق.) و حسین بن یحیی حربی قاضی مدینه. با عنایت به اهمیت اشراف، تکنگاشتههایی درباره آنان در دست است؛ مانند النخبة الثمینة فی نسب اشراف المدینه از سید علی بن علی نقیب شدقمی و تحفة الریاض فی انساب الاشراف المدینه از سید ضامن بن شدقم حسینی. ۷.۸ - مدفن حاکمان اشرافدر کنار دیوار غربی بقیع، بنایی مسقف با ابعاد ۵۰ در ۲۰ متر بود که «فسقیه» یا «طاجن» نامیده میشد و مدفن امیران اشراف بود. در گسترشهای اخیر بقیع، این بنا همراه دیگر قبههای آرامگاههای اشراف از میان رفت. [۱۸۵]
عبدالرحیم بن حسن بن محمد حربی، الشیعة فی المدینه، ص۴۸-۴۹.
برخی منابع تصریح دارند که کسانی از اشراف همانند فضل بن قاسم در قبه حسن بن علی علیهالسلام و عباس بن عبدالمطلب به خاک سپرده شدهاند. [۱۸۶]
محمد الفیروزآبادی، المغانم المطابه، ج۳، ص۱۲۶۴.
۷.۹ - بقاء اشراف حسینی در مدینهاکنون نسل اشراف حسینی در مدینه باقی است و شاخه «حسینیه» آن با عنوان «شداقمه» و تیرههایی چون شیاهین، العلی، شهیل، آل مبارک، آل عساف و آل زهیر شناخته میشوند. از چهرههای مشهور ایشان میتوان به شریف احمد بن سعد بن ابی القاسم (م. ۱۳۸۴ق.) اشاره کرد. از دیگر شاخههای آنان «مواسمه» از تبار موسی بن علی بن حسن بن جعفر خواری، و جعافره از نسل امام جعفر صادق علیهالسلام هستند. [۱۸۷]
عبدالرحیم بن حسن بن محمد حربی، الشیعة فی المدینه، ص۱۱-۱۳.
اشراف در سرزمینهایی همچون عوالی و در شرق مشربهام ابراهیم ساکن بودند. باغها و مزارع ایشان در ناحیه «قربان» قرار داشت. شریف شحاد بن علی و برادرش ناصر بن علی، افزون بر این املاک، در جایهایی از مدینه اوقاف و عمارات داشتند. [۱۸۸]
عبدالرحیم بن حسن بن محمد حربی، الشیعة فی المدینه، ص۴۹.
۸ - فهرست منابع(۱) اشراف مکة المکرمة و امرائها فی العهد العثمانی، اسماعیل حقی جارشلی، ترجمه، خلیل علی مراد، بیروت، الدار العربیة للموسوعات، ۱۴۲۴ق. (۲) اطلس شیعه، رسول جعفریان، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، ۱۳۸۷ش. (۳) اعیان الشیعه، سید محسن الامین (م. ۱۳۷۱ق.)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف. (۴) بغیة الراغبین، سید عبدالحسین شرف الدین، بیروت، الدار الاسلامیه، ۱۴۱۱ق. (۵) تاریخ ابن الوردی، ابن الوردی (م. ۷۴۹ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق. (۶) تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق. (۷) تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، دمشق، دار کنان. (۸) التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، مدینه، ۱۴۱۴ق. (۹) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی. (۱۰) تاریخ المدارس الوقفیه، طارق بن عبدالله، مدینه، الجامعة الاسلامیه، ۱۴۲۳ق. (۱۱) تاریخ المدینة المنوره، ابن فرحون (م. ۷۶۹ق.)، به کوشش شکری، بیروت، دار الارقم. (۱۲) تاریخ مکه از آغاز تا پایان دولت شرفای مکه، احمد السباعی (م. ۱۴۰۴ق.)، ترجمه، جعفریان، تهران، مشعر، ۱۳۸۵ش. (۱۳) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق. (۱۴) تحفة الازهار و زلال الانهار، ضامن بن شدقم الحسینی (م. ۱۰۹۰ق.)، به کوشش الجبوری، تهران، میراث، ۱۴۲۰ق. (۱۵) التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینه، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق. (۱۶) تحفة المحبین و الاصحاب، عبدالرحمن الانصاری (م. ۱۱۹۵ق.)، به کوشش العرویسی، تونس، المکتبة العتیقه، ۱۳۹۰ق. (۱۷) الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش عبدالمعید، هند، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۹۲ق. (۱۸) الدولة العثمانیه، عیسی الحسن، بیروت، الاهلیه، ۲۰۰۹م. (۱۹) جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق. (۲۰) السلوک لمعرفة دول الملوک، المقریزی (م. ۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق. (۲۱) شذرات الذهب، عبدالحی بن العماد (م. ۱۰۸۹ق.)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق. (۲۲) شفاء الغرام، محمد الفاسی (م. ۸۳۲ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق. (۲۳) الشیعة فی المدینة المنوره، عبدالرحیم بن حسن بن محمد حربی، سید الشهداء، ۱۴۲۲ق. (۲۴) صبح الاعشی، احمد بن علی القلقشندی (م. ۸۲۱ق.)، به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۸۱م. (۲۵) الضوء اللامع، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق.)، بیروت، دار مکتبة الحیاة. (۲۶) العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، محمد الفاسی (م. ۸۳۲ق.)، به کوشش فؤاد سیر، مصر، الرساله، ۱۴۰۶ق. (۲۷) عمدة الطالب، ابن عنبة (م. ۸۲۸ق.)، به کوشش آل الطالقانی، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۰ق. (۲۸) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق. (۲۹) لحظ الالحاظ، ابن فهد الهاشمی (م. ۸۷۱ق.)، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق. (۳۰) لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق. (۳۱) المدینة المنورة فی العصر المملوکی، عبدالرحمن مدیرس، ریاض، مرکز الملک فیصل، ۱۴۲۲ق. (۳۲) مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا (م. ۱۳۵۳ق.)، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۴۴ق. (۳۳) مروج الذهب، المسعودی (م. ۳۴۶ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق. (۳۴) المغانم المطابه، محمد الفیروزآبادی (م. ۸۱۷ق.)، المدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینه، ۱۴۲۳ق. (۳۵) المنتظم، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق. (۳۶) المنهل الصافی، یوسف بن تغری (م. ۸۷۴ق.)، به کوشش محمد امین، الهیئة المصریه. (۳۷) موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره، احمد زکی یمانی، مصر، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق. (۳۸) النجوم الزاهره، ابن تغری بردی الاتابکی (م. ۸۷۴ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی. (۳۹) نهایة الارب، احمد بن عبدالوهاب النویری (م. ۷۳۳ق.)، قاهره، دار الکتب و الوثائق، ۱۴۲۳ق. (۴۰) وفاء الوفاء، السمهودی (م. ۹۱۱ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعحوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «اشراف حسینی». |